چند سالت بود که شروع کردی به سیگار کشیدن؟ اولش نوزده سالم بود یک مدت فقط پیش دوستام می کشیدم بعدا واسه خودم الان سعی می کنم که تو جمع کمتر بکشم به نظرت چرا آن قدر سیگار کشیدن بین دختران زیاد شده؟ فکر می کنم از وقتی گروه های دوستی دخترا و پسرا با هم اختلاط پیدا کرد، این مسئله رایج تر شد و اینکه خیلی هامون فکر می کنیم که با سیگار کشیدن، از بقیه دخترا، تافته جدا بافته می شیم انگار که یک چیزی مد شده باشهتوی کشور های دیگه، کشیدن سیگار هیچ مزیت یا مضرّتی به جایگاه اجتماعیشون وارد نمی کنه یک چیز عادیه اما توی ایران نه اکثر روشنفکر نماها میکشن آدم سنتی ندیدم سمت سیگار بره ادامه مطلب
پدرم، خودش سیگاری است، ولی اگر بفهمد من هم سیگار می‌کشم از خانه بیرونم می‌کند، وقتی هیجانی می‌شوم باید سیگار بکشم»، این جملات از زبان ترمه دانشجوی فنی مهندسی یکی از دانشگاه‌های تهران بیان‌شده است از ژست سیگار کشیدن دوستم خوشم می‌آمد برای همین دوست داشتم آن را تجربه کنم در نخستین تجربه نمی‌دانستم چطور باید بکشم، اوایل برای تهیه سیگار از دکه‌ها هم خجالت می‌کشیدم و می‌گفتم که برای پدرم یک بسته سیگار فلان می‌خواهم کوچه خلوتی را پیدا می‌کردم تا کسی از آشنایان اتفاقی من را نبیند در مواقع بروز اتفاقات مختلف احساس می‌کنم بین انگشتانم چیزی کم است و هیجانی می‌شوم، نخستین چیزی که به طرفش می‌روم سیگار است»   مهسا از برابری حقوق زن و مرد در جامعه امروز ما می‌گوید و عنوان می‌کند به عنوان یکی از دختران همین جامعه می‌خواهد ثابت کند که هیچ تفاوتی میان زن و مرد نیست و همان طور که مردان می‌توانند به راحتی سیگار بکشند ن هم می‌توانند همانند آن‌ها این کار را انجام دهند دو
هر چهار نفر دانشجو هستند، زیر 20 سال و سیرجانی اولین کسی که بین آن‌ها سیگار کشیده است آن هم در ملاءعام مرضیه بوده است درست دو ماه بعد از نامزدی‌اش با نامزدم و خانواده‌اش رفته بودیم کران، دعوت یکی از اقوام‌شان که مرا پاگشا کرده بودند با نامزدم و خواهر و برادرش رفتیم ته باغ بچه‌های میزبان هم آمدند خلاصه مشروب و سیگار و تنقلات آمد وسط همه چه دختر چه پسر، شروع کردن به مشروب خوردن و سیگار کشیدن به منم تعارف کردند» مرضیه پک عمیقی به سیگارش می‌زند و به آتش سر سیگار خیره می‌شود به نامزدم که نگاه کردم دیدم مشکلی ندارد خب منم دوست داشتم امتحان کنم اتفاقا برخلاف فیلم‌های تلویزیون نه سرفه کردم و نه بدم اومد» هدی دوباره قهوه سفارش می‌دهد و آن را تلخ می‌خورد مرضیه رفت سیگاری شد اومد ما را هم سیگاری کرد» بعد بلند می‌زند زیر خنده مرضیه اخم می‌کند زر نزن تو خودت شناگر قابلی بودی، دریا نمی‌دیدی» حالا هدی می‌خواهد از دل مرضیه در بیاورد شوخی کردم بابا من بابام سیگاریه همیشه از بس
آخرین جستجو ها